ایلماه قشنگ من پنج شنبه اومده بودم بهت سر بزنم.دلم خییییییییییییلی واست تنگ شده بود.سر راه واست اسمارتیز و سی دی کارتون شاهزاده خانوم و خریدم.مامان اعظم ام دوتا شامپو بچه فرستاده بود تا واست بیارم.اومدم دیدم از حمام اومدی و داری کارتون میبینی.یکم که نشستم و باهات بازی کردم خالت زنگ زد.گوشی و از مامانت گرفتی و گفتی آذر جون عمه واسم شاسی بلند خریده به شاهزاده خانوم گفتی شاسی بلند حالا نمیدونم چراشو منم گفتم خدا از دهنت بشنوه قربونت برم...خلاصه که کلی باهم بودیم.عصرم مامان اعظم اومد پیشمون رفتیم بیرون.من و شما و مامان آیدا و مامان اعظم.رفتیم مامانت واست یه پلاک طلا خرید واسه زنجیرت.مامان اعظمم یه کفش خوشگل خرید واست.منم واست یه هواپیما خرید...